جمعه , 19 آوریل 2024
شما اینجا هستید نت آهنگ » نت های ترکی » نت سریال ترکی عاصی

نت سریال ترکی عاصی

نت سریال ترکی عاصی –

 Asi

عاصی (به ترکی: Asi) یک مجموعهٔ تلویزیونی درام ترکیه‌ای است که از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۹ توسط کانال دی پخش شد.[۱] سریال ترکی عاصی(asi) داستان عشق بین دمیر و عاصی است. دمیر تاجر جوان و ثروتمندی است که پس از سال‌ها زندگی در استانبول به همراه دوست صمیمی خود کریم برای تجارت و خرید زمین به شهر زادگاه خود، انطاکیه مراجعه می‌کنند. عاصی در یک خانواده شش نفری در یک روستا زندگی می‌کند و چندین نسل است که روی زمین‌های روستا کار می‌کنند. زمانی که دمیر کودک خردسالی بوده است مادرش بنا به دلایلی خودکشی می‌کند. دمیر قصد دارد که با سفر به انطاکیه هم به تجارت بپردازد و هم دلیل اصلی خودکشی مادرش را پیدا کند.

پس از پیگیری و جستجوی فراوان متوجه می‌شود، که خانواده عاصی در خودکشی مادرش نقش داشته‌اند. او می‌خواهد از این خانواده انتقام بگیرد ولی در اولین برخورد با عاصی عاشق او می‌شود و از این مرحله به بعد داستان فیلم حول عشق بین عاصی و دمیر شکل می‌گیرد. دمیر و عاصی هر دو بسیار لجباز و مغرور هستند. علی، یک تاجر پرآوازه و مشهور برای انجام امور تجاری وارد شهر می‌شود و بعد از چند بار برخورد با عاصی عاشق او می‌شود. با این که عاصی عاشق دمیر است ولی به خاطر لجبازی با دمیر به علی نزدیک می‌شود و حتی به دمیر می‌گوید که پیشنهاد ازدواج علی را پذیرفته است (در حالی که قلباً دمیر را دوست دارد و علاقه‌ای به ازدواج با علی ندارد. پس از مدتی عاصی به علی می‌گوید که دمیر را دوست دارد و می‌خواهد با او ازدواج کند.

این موضوع باعث می‌شد که علی نقشه انتقام از دمیر را طراحی کند. پدر بزرگ عاصی طی حادثه‌ای کشته می‌شود و علی با دسیسه چینی وانمود می‌کند که دمیر پدربزرگ عاصی را کشته است. درست در روز ازدواج دمیر و عاصی و پس از جاری شدن خطبه عقد دمیر به جرم قتل پدربزرگ عاصی دستگیر می‌شود. در زندان عاصی به دمیر می‌گوید که اگر مسئولیت قتل را بپذیرد ممکن است برایش تخفیف قائل شوند ولی دمیر می‌گوید من قاتل نیستم و تو به حرف‌های من اعتماد نداری. بعد از مدتی قاتل اصلی دستگیر شده و دمیر آزاد می‌شود. همین مساله عدم اعتماد باعث می‌شد که دمیر از عاصی تقاضای طلاق کند. یک روز در حالی که دمیر سوار بر اسب می‌خواهد چیزی را به عاصی بدهد از روی اسب به زمین می‌افتد و کمرش برای مدتی آسیب می‌بیند. در این مدت عاصی از دمیر مراقبت می‌کند (در حالی که با هم قهر هستند). به مرور زمان دمیر به عاصی می‌گوید که اشتباه کرده و از او معذرت می‌خواهد، هر دو اختلافات را کنار گذاشته و باز هم به هم عشق می‌ورزند. در این میان علی باز به دنبال راهی برای ضربه زدن به دمیر است و برای این کار خود را به خواهر دمیر نزدیک می‌کند. دمیر به خواهرش می‌گوید که علی مرد خطرناکی است و باید از او فاصله بگیرد ولی ملک (خواهر دمیر) به علی وابسته شده است. خانه دمیر و عاصی طی حادثه‌ای در آتش می‌سوزد. در حین تخلیه خانه دمیر نامه‌ای مربوط به احتمال زنده ماندن پدرش پیدا می‌کند. او به سوریه می‌رود و پدرش را در حلب پیدا می‌کند. در این بین علی از هر فرصتی برای نزدیکی به عاصی استفاده می‌کند که این مساله باعث ناراحتی دمیر می‌شود. دمیر و پدرش به انتاکیه بر می‌گردند. دمیر علی‌رغم میل خود با ازدواج ملک و علی موافقت می‌کند. ملک و علی ازدواج می‌کنند و می‌خواهند تا یافتن خانه جدید چند روز در خانه دمیر و عاصی زندگی کنند. در همین حین علی به عاصی نزدیک می‌شود. ملک این صحنه را می‌بیند و به اشتباه فکر می‌کند که عاصی به او و به برادرش (دمیر) خیانت کرده است. ملک با نوشتن نامه‌ای خود را در همان رودخانه‌ای که مادرش در آن خودکشی کرده غرق می‌کند. عاصی چند بار تلاش می‌کند که به امیر بگوید که خواهرش اشتباه کرده ولی امیر این موضوع را نمی‌پذیرد. عاصی به امیر نمی‌گوید که از وی حامله است دمیر از عاصی طلاق گرفته و به استانبول می‌رود. بعد از گذشت ۵ سال دمیر باخبر می‌شود که خاله اش در انتاکیه تصادف کرده است. دمیر به سرعت خود را به شهر می‌رساند. در بدو ورود با دختر کوچکی روبه رو می‌شود (او نمی‌داند که این دختر، دختر خودش است)

. دمیر با مشاهده گردنبندی که چند سال قبل به عاصی داده بود روی گردن دختر (عاصیه) شک می‌کند که او دخترش است. عاصی که نمی‌خواهد دخترش به دمیر نزدیک شود، او را برداشته و به همراه ظفر بیک به سوریه فرار می‌کند. دمیر نیز به همراه دوستش کریم به سوریه می‌رود و عاصیه را بدون اجازه عاصی با خود به انتاکیه می‌آورند. عاصی نیز به شهر بر می‌گردد و در همین اتفاقات عاصی و دمیر متوجه می‌شوند که هنوز به هم علاقه دارند. این ماجراها ادامه می‌یابد و عاصی و دمیر به هم نزدیک می‌شوند. در این حین دمیر متوجه می‌شود که مبتلا به سرطان خون است و برای انجام پیوند مغز استخوان به همراه پدر و خاله اش به استانبول می‌رود. عاصی از این موضوع بی اطلاع است و چون می‌بیند که دمیر به استانبول رفته او هم به استانبول می‌رود در آنجا به اشتباه فکر می‌کند که دمیر با پزشک بیمارستان ارتباط دارد (او هنوز از سرطان امیر بی اطلاع است). با عصبانیت به انتاکیه بر می‌گردد ولی در نهایت به وسیله پدرش از موضوع سرطان مطلع می‌شود و عشق خود را مجدداً به دمیر ابراز می‌کند. با تلاش پزشکان بیمارستان و پیوند مغز استخوان از عاصیه به دمیر، وی در نهایت کاملاً بهبود می‌یابد.

عاصیه در نهایت متوجه می‌شود که دمیر پدرش است. در نهایت دمیر و عاصی در یک جشن کوچک مجدداً با یکدیگر ازدواج می‌کنند و سعی می‌کنند که با کمک دخترشان خاطرات تلخ گذشته را فراموش کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.